فعلا هيچي . براي اين هيچي كه هرچي نوشتم همش هيچ شد . نه ثبت شد و نه ضبط شد . همش در نصور و خيالم بود . من غافل از اينكه هر چي در تصوير خيال مينويسم ، ثبت ميشود . ولي هيچ از آن باقي نمانده است . همش رفت در كيسه تجربه . اما آيا تجربه نياز به ثبت دارد يا ته رو نميدانم .
تمامي سالهاي دهه 80 شمسي رو به جمع آوري تجربه گذراندم . تجربه در همه موضوعات . اقتصادي ، اجتماعي و هر چي كه دلم خواست . اصولا من ادمي هستم كه براي دلم و عقلم زندگي ميكنم . البته در مسير از قبل تعيين شده كه متناسب با روحيه و شخصيتم است . خودمو خوب شناختم . البته به راحتي حاصل نشد اين شناخت خود . خودمو نه طولي ميبينم و نه عرضي و نه هر دو . بلكه 3 بعدي ميبينم .
كمال گرايي جزو لاينفك زندگي و شخصيت ام است . ترسم از اين است كه روزي در برابر حوادث روزگار و يا شرايط زندگي گردن خم كنم . ولي مقاومم اساسي .